جزتو

نظر

 

 

خدایا

اجازه هست ناصبوری کنم؟

به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام...

 از فریادهایی که در گلویم خفه ماند و میماند...

از اشک هایی که شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید

و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم

آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،

 در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .

آرزوی پــرواز دارم مرا اجابت نما

ای تنهــاامیدم

 



 

خدایـــــــــــــــــــــا

دارم عـــــــــــذاب میکشـــــم نمیبینی؟

بســـــــــــــــــــــه دیـــــــــــــــگه بـــــــــــــــریدم

خستــــــــــــــــه شدم از این دنیـــــــــــــــای لعـــــــــــنتی

از آدمــــــــــــــــای نامـــــــــــــــــــردش خستــــــــــــــه شدم دیگه.

مگــــــــــــــــه من چه گنـــــــــــــــــاهی کردم که اینـــــــــــــــــجوری باید

تقــــــــــــاص پـــــــــــــــــــــس بدم بســـــــــــــــــــــه دیگه خدا

لعنت به همه چی لعنت ... لعنت ... لعنت ...

 

(در ضمن نیازی به ترحم کسی ندارم )

 

 


 

http://bayanbox.ir/domain/kaalgraph.ir/images/%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%85/7sineFatemi.jpg?view

 

رسیده عید و دل ها شاد و خرم
همه در فکر دیدارند با هم

همه آماده انـد سفـره بچیننـد
به فکـر سفـره های هفت سیننـد

منم در سفره دارم هفت سیـن را
ولی تـوأم شـده بـا داغ زهـرا (س)

اگـر خواهـی برای مادر مـن
دم عیـدی بِگِـریی در بـر مـن

کنار سفره ی عیـدم تو بنشیـن
بگویم ماجرای هر چه هفت سیـن

بُود سین نخستین سیلـیِ کیـن
به روی مادرم بـا دست سنگیـن

میـان کوچه راهش را ببستنـد
غـرور مجتبـایـش را شکستنـد

ببیـن بر سفـره سیـن دومم را
که سویـی نیست در چشمان زهرا (س)

بمیرم ، راه خانه گم نمـوده ست
تمام چهـره ی مادر کبـود ست

بگویـم سین سـوم تا بسـوزی
که مادر سـوخت بین کینه تـوزی

برای کشتـن زهـرا (س) دویـدنـد
درِکاشـانـه را آتـش کشیـدند

ببین سین دگر از من همین است
عزیزم چهارمی سقط جنیـن است

به آتش خانه را پُر مِه نمودنـد
گلـی را وحشیـانـه له نمودنـد

به روی سفره سین پنجم این ست
سرِ سجـاده اش زینب حزین است

کنـد چـادر نمـاز مادرش سر
بگـویـد وای مـادر وای مـادر

شده سفـره پر از اشک شبانـه
ششم سین سوت وکور ماندست خانه

خدایـا مرتضی همـدم ندارد
به جز چاهش کسی مرهم ندارد

چه گویم ای عزیز از سین آخـر
بُـود آن سینـه ی مجروح مادر (س)

هنوز آن سینه را درمـان نگشتم
خدا تا کی به صحرا و به دشتـم؟

شده این سفره محسن چه رنگیـن
چه درد آور شده این سفره هفت سین

السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

نظر

 


گفتم آخر عشق را معنا کنیم/بلکه جای خویش را پیدا کنیم/آمدم دیدم که جای لاف نیست/عشق غیر از عین و شین و قاف نیست/آمدم گفتم به آوای جلی/عین یعنی عدل مولایم علی/شین یعنی شور الله الصمد/قاف یعنی قل هو الله احد.../


نظر

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

 


در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

من به آن محتاجم !



نظر
حالم



چند وقتی است هر چه می گردم

هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم

 

نگاهم اما....

 

گاهی حرف میزند.....

 

گاهی فریاد میکشد.....

 

گاهی هق هق .....

 

ومن همیشه به دنبال کسی میگردم

 

که بفهمد...

 

یک نگاه خسته چه دارد

 

برای گفتن ...

 


نظر




دفتر عمرمو ورق میزنم  بی حضور تو  اما با خاطره های تو.تو که حالا نیستی....تمام حرف هایم چون بغضی بر گلویم سنگینی می کند اشک مجال دیدن نمی دهد فریادم را کسی نمی شنودو در سکوتی پر از غم دست و پا می زنم


حالا که نیستی بگذار دلم با خاطرات  زلال تو ارام گیرد حالا که نیستی بگذار بچشمان بارانی ام ببارد تا گونه هایم با یاد  خاطرات  تو خیس شوند

گاه در خیالم  انقدر خیره به چشمانت در قاب خالی اینه ام می نگرم که تمام دلواپسی هام کوچک میشود و تو در خیالم در قاب اینه هویدا می شوی...


چه کوتاه بود  چه کوتاه بود عمر مانند گلت چه کوتاه بود......