رفتی بی خداحافظی ای خدا قلبم شکست
از وقتی رفتی دلهمامون رنگ شب های بی ماهه
بخدا دل دیگه نمونده از وقتی رفتی
رفتی آخه تو ، تو این خاک جا نداشتی
آسمونی بودی با زمین کاری نداشتی
27 روز گذشت بی تو دلم تو رو بهونه کرد
حسرت و تنهایی وغم قلب ما رو نشونه کرد
یاد اون خندهات آتیش به جونم میزنه
نیستی هر کسی میاد زخم زبونم میزنه
هر جای خونه رو می بینم یادت می افتم
چرا نموندی آخه خیلی حرفامو بهت نگفتم
بابایی نمیدونم الان چیکار می کنی یا کجایی
ی چیزی بهت میگم بدت نیاد (بی وفایی)
بابایی ؛ صدات میزنم چرا جواب نمیدی
چرا من هر چی باهات حرف می زنم هیچی نمیگی
چرا رفتی دل منو خون کردی چشم مادر و گریون
تو این خونه بهار نمیاد تقویمم بی تو شده همش زمستون
اشک غم ، ماتم و بغض اینا هدیه تو بود ببین
آخه بابایی سهم من بعد نبودنت فقط همین ؟ ؟ ؟
از دوشنبه ها بدم میاد
تو رو تو یکی ازدوشنبه ها به خاک سپردن
نمیدونی نیستی چه حالیم
بغضم شکست هر وقت یادت افتادم
همیشه تو خلوتم به یادت میشینم قرآن می خونم
تو هم به این جدایی راضی نبودی بخدا می دونم
بیا به ما بگو که همه اینها خواب بود
ولی حیف فقط سکوتت تنها جواب بود
بابایی تو جون پناهم بودی نیستی تنها توی شهرم
بابایی وقتی از پیشم رفتی من با همه قهرم
چرخ گردون دلت خون که دلمو ویرونه کردی
وقتی باباجونمو توی خاکت پنهون کردی
از همون وقتی که رفتی غم شکستمون داد
رفتی پر کشیدی ولی بخدا نمیری از یاد
از نبودت دارم کم میارم بغضم سنگ شده
می خوام داد بزنم بابایی دلم برات تنگ شده....