اینجا کربلاست.تاریخ را برای گفتن از کربلا ورق می زنم.وجه تسمیه ی کربلا شاید بتواند بهانه ی خوبی برای توصیف کردن این سرزمین خدایی باشد. از مدیر کاروان که می پرسم می گوید:"اینجا را کورب ایلو گفته اند.یعنی پرستشگاه خدا." آری یعنی خدا هم زائر حسین(ع) است. اینجا همان جایی است که علی (ع) پای بر این سرزمین خدایی نهاد.وضو گرفت ونماز خواند.آنگاه خاک آن را بویید وگفت:"این سرزمین را حادثه ای سخت در پیش است.در اینجا خیمه می زنندوخونشان بر زمین می ریز.مردان وکشتگانی داردکه به هیچ حساب به حنت الله راه پیدا می کنند." حسین جان!من از سرزمینی آمده ام وهمشهری مردمی هستم که راه رفتن و ایستادن را با ذکر نام پدرت.علی(ع) یاد می گیرند. باشیری بزرگ می شوندکه اشک عزای تورا به همراه دارد و وقتی بزرگتر می شوند این را می فهمندکه داغ عاشوراچقدر برایشان سنگین است. حسین جان!من از خیابانی به این خیابان آمده ام که سالهاست بروبچه های محله هایش چه باصورتی عرق کرده در تابستان وچه در یخبندانی زمستان در عزای تو وعزیزانت قدم پشت قدم برداشته اندوبا بالهایی که روی آن امید رسیدن به این خیابان را حمل می کنند جا مانده اندومنتظرند...منتظر اینکه این بار رابا دست شفاعتت از روی بالهایشان برداری. اما حالا من اینجایم.در این خیابان واینجاکربلاست...می خواهم به نیابت ازهمه ی کسانی که قلبهایشان سرزمین من است.سلام بدهم ولی نمی دانم چه کنم... مانده ام به کدام یک سلام کنم.به ستاره ی روی حسین(ع) یا ماه بنی هاشم.عباس(ع)... السلام علیک یا صاحب الدمعه الساکبه.یا صاحب المصیبه الراقبه... السلام علیک یاحجته الله.یاصفی الله.یاعزالسلام... السلام علیک یا قتیل العبراه.یا عبره کل مومن..