سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقــــت ظهورت
اگر که آمـــــدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جـــــان بگیرم بیایـــــم در رکاب تو بمیــــــرم
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی/ چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن./ خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی/ .برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام / دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی