به نام نامی الله
الهی . . .
همه خلق را محنت از دوری است و این بیچاره را از نزدیکی؛
همه را تشنگی از نایافت آب است و ما را از سیرآبی.
الهی . . .
بررخ از خجالت گـَـرد داریم و بردل از حسرت درد و روی از شرم زرد؛
پس معبودا
به عنایت نظری کن که منِ دل شده را
نرود بی مدد لطف تـــو کاری از پیش
خدایا . . .
زمین از ذکر تو به دور است!
نه حرای معرفتی نه عُزلت نشین حیرت؛
نه بوئی از حقیقت و نه زمزمه ای از محبّـــــت!
اما اگر خدای من، حتی اگر . . .
مرا در دوزخم افکنی دعوادار نیستم و اگر در بهشتم کنی بی جمال تو خریدار!
و اگرچه بهشت چون چشم و چراغ است امّــــا بی دیدار تو درد است و داغ!
خدایا؛ من ِ روسیاه رو، کنار خوبات قبول کن