وقت کم است ... من کمی وقتم می خواهم برای فکر کردن
نمی دونم چشم هایم کمسو شدن یا ادم ها شهرذهن من ، شدن سیاه یا من پشت عینک زندگی می کنم
فقط چند تا جمله هست میشنویی قبل از دیدن دنیا بعد دیگه دنیا اونی که هست ، نیست
دنیا ارامشی نیست برای تو ... تو ارامشی باش برای دنیای دیگران
تو هر قصه یکی هست که دنبال تو می گردد.
من بد بودم من بد نوشتم من افت این وب بودم تو خوب بودن را بیاموز به من نه ، به دنیا (دیگران)
وقتی همه فقط دنبال تعداد کشته ها هست (زلزله اخیر) توقع بیشتری از مردم نیست
وقتی نوشته های وبلاگ ها بوی خستگی و غم می دهد... توقعی از عشق نیست
وقتی عواطف آزاد برای دیگران اطرفم نیست ... توقعی از خودم هم نیست
...
تنها مشکل من و یا خودم و نه برای شما
اعتماد نداشتن به خالق هستی (خدا) هست...
که ما باور نداریم انچه را داده به هر کسی به اندازهی بوده که درکش را دارد
و ما قسمت خود را بخواهیم نه از دیگران را
