در میان جمع تنها زیستم...
بی تقاضا ؛بی تمنا زیستم...
سبز شد تا برگهای آرزو...
زر...دتر از رنگ غم ها زیستم...
سرخ تر از رنگ داغ لاله ها...
چون نسیم گرم صحرا زیستم...
زندگی هر چند رنگارنگ بود...
پاک چون آبی دریا زیستم...
جامه ای هم رنگ شبها دوخت چرخ...
تیره تر از شام یلدا زیستم...
چون شقایق ساختم با سوختن...
بی مداوا با مدارا زیستم...
در کلاس رنج با تمرین صبر...
مشق غم کردم ؛شکیبا زیستم...
گر چه نازیبا زمان ناظم گذشت...
بر خلاف چرخ زیبا زیستم...
بی تقاضا ؛بی تمنا زیستم...
سبز شد تا برگهای آرزو...
زر...دتر از رنگ غم ها زیستم...
سرخ تر از رنگ داغ لاله ها...
چون نسیم گرم صحرا زیستم...
زندگی هر چند رنگارنگ بود...
پاک چون آبی دریا زیستم...
جامه ای هم رنگ شبها دوخت چرخ...
تیره تر از شام یلدا زیستم...
چون شقایق ساختم با سوختن...
بی مداوا با مدارا زیستم...
در کلاس رنج با تمرین صبر...
مشق غم کردم ؛شکیبا زیستم...
گر چه نازیبا زمان ناظم گذشت...
بر خلاف چرخ زیبا زیستم...
نویسنده:نیلوفر