باز هم شب قدر دیگه.
خدایا هر چه قدر ازت تشکر کردم که منو به مهمونی ات دعوت کردی باید 100 برابرش رو تشکر کنم که منو به برنامه ویژه مهمونی ات دعوت کردی.
خدایا بعد از این شبها پرونده یکسال دیگه من جلوی تو باز می شه.
نمی دونم آیا قراره آخرین سالم باشه یا قراره چه اتفاقی توش بیفته . شاید که کل راه سرنوشتم تغییر کنه.
خدایا تو این شبها منم و تو و یه عالمه آرزوهای دور و نزدیک.
من و تو و یه بار گناه از 9 سالگی تا الآن و آرزوهای بخشیدن.
من و تو و یکسال پیش رو.
من نمی دونم چی برام می نویسی. تو می دونی و آقا جونم.
آقا جون ، تو یکی از این شبها پرونده یک سال من رو خدا می ده دست شما که امضاش کنین.
آقا جون نمی دونم وقتی اسم من رو بالاش ببینین چه حسی بهتون دست می ده؟
ابرو در هم می کشید ؟ بی تفاوتید یا لبخند می زنین ؟
خواهش می کنم ازتون زیر تموم چیزهای خوبش امضا کنید . روی گناهانش رو خط بکشید.
آقا جون اگه سر بعضی چیزا خدا گفت که این بنده اینقدرها که اینجا در خواست داده اعتبار نداره ، شما بگین به خاطر من بهش بده. آبروی شما پیش خدا کم نمی آد، اعتبار شما پیش خدا کم نمی آد، خدا خواهش شما رو رد نمی کنه.
خدایا چه جوری تو این شبها آویزون درگاهت بشم و از بند کفش این دنیام تا کاخهای زیبای اون دنیام رو ازت بخوام؟
خدایا کاری کن خواب و بیدار من تو این شبها تفاوت داشته باشن.
می گن نوزدهم خواسته ها نوشته می شه ، شب بیست و یکم بررسی می شن و شب بیست و سوم که امشبه امضا می شه و دیگه همه چی تمومه.
خدایا کاری کن که اگه هم چیزی به دست آوردم بعدها در کسری از ثانیه به آتیش نکشم و نابودش نکنم.
خدایا یگانت داره باهات حرف میزنه اینا حرف دلمه ها........
