وقتی می خوام برات بنویسم همه ی واژه هارو گم می کنم
تو یه بهانه ای
بهانه ای برای زندگی..
بهانه ای برای لبخند این پسر تنها که جز تو و نگاه زیبای تو چیزی نمی خواد
نمی دونی و قتی می گی * دوستت دارم* چه حس زیبایی رو دارم
حس پرواز تا به اوج
اونم باتو . . .
با تو که به بالهای شکسته ی من پرپرواز دادی !
اغوش گرم تو بهانه ای برای زندگی منه
که اگه نباشی
لحظه های آبی من رنگ غربت رو به خودشون می گیرن .
کاش دستای تو تا ابد توی دستای من باشن..
کاش هیچ نگاهی نتونه چشمای قشنگ تو رو ازمجید بگیره
کاش این زندگی
فقط بودن تورو بهانه کنه !
میخوام برات شعر بگم ولی من که شاعر نیستم
من یه عاشقم
عاشق گرمای اغوش تو
عاشق حرفای سپید و پر احساس قلب تو..
کاش میشد
من بودم
تو بودی
باروون و یک خیابون دراز تا انتهای عشق
دوستت دارم بهانه ی زندگی من !