ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور،
که مردم به آن شادمانی بی اساس می گویند ...
با این همه اگر عمری باقی بود ،
طوری از کنار زندگی می گذرم،
که نه دل کسی در سینه بلرزد،
و نه این دل نا ماندگار بی درمانم ...
میدانم عزیزم،
نامه ام باید کوتاه باشد،
ساده باشد، بی کنایه وبی ابهام،
پس از نو می نویسم :
سلام ! حال من خوب است،
اما تو باور نکن ...
من صبورم اما ...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اما ...
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما ...
بی دلیل از قفس کهنه شب می ترسم
بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما ...
آه ... این بغض گران
صبر چه میداند چیست؟؟؟؟