حیف از آن صداقتی که بود و نیست ، آن همه نجابتی که بود و نیست
ای شکوه سبز تو برای من ، سایه حمایتی که بود و نیست
یک صدای خسته در گلوی نی ، ناله شکایتی که بود و نیست
آن همه دو بیتی آن همه غزل ، شرح بی نهایتی که بود و نیست
عشق اگر چه گاه جلوه می کند ، عاشقی حکایتیست که بود و نیست
دست هایت تکیه گاهم بود و نیست..............
عشق تو پشت و پناهم بود و نیست..............
حیف !!! آن وقتی که عاشق شد دلم ، چیز سبزی در نگاهم بود و نیست
یاد آن ایام مشتاقی بخیر ...........
عاشقی تنها گناهم بود و نیست . . .