جزتو

میگن عشق یعنی از خود گذشتن و در او فنا شدن

عشق یعنی سوختن دم نزدن

عشق یعنی بی اثر و بی خبر شدن

 در میان شعله رفتن مست مست

در پی معشوق بی پروا شدن

آره قشنگه همشون قشنگن اما اگه از من بپرسن عشق یعنی چی میگم :

عشق یعنی پهلوی شکسته پشت در

عشق یعنی فرق شکافته در محراب مسجد

عشق یعنی سر بریده روی نیزه ها

 عشق یعنی کودک شش ماه با گلوی پاره ....

برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،  

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است