جزتو

خیلی زیاد درگیر روزمرگی زندگی شده ایم...

اما اگر کمی از بالاتر به زندگی نگاه کنیم زندگی فقط به اندازه نگاه کردن به این عکس طول می کشد.. ..

این مدت کم ارزش بغض و کینه و دشمنی با همدیگر را دارد؟

بهتر نیست از فرصت کم برای مهربانی با همدیگر استفاده کنیم؟

قصه ی عشقی که میگم،عشق لیلای مجنونه

با یه روایت دیگه لیلی جای مجنونه

مجنون سر عقل اومده،شده آقای این خونه

تعصب و یه دندگیش کرده لیلی رو دیوونه

اما لیلی بی مجنونش دق میکنه می میره

با یه اخم کوچیک اون دلش ماتم میگیره

میگه باید بسازه و این مثله یه دستوره

همین یه راه مونده واسش چون عاشقه مجبوره

عاقبت لیلیه ما مثه گلهای گلخونه

تو قاب سرد و شیشه ای پژمرده و دلخونه

حکایت عشق اونا مثه برف زمستونه

اومدنش خیلی قشنگ،آب کردنش آسونه

قلب تو خالی از عشقو بی روحو سوتو کوره

عاشق کشی مرامته،نگات سرده و مغروره

عشقو ببین توی چشاش از کینه ی تو دوره

یه کاری کن توهم براش چرا عاشقیتم زوره؟

زوره،عشقه تو زوره،احساس همیشه کوره

هر جا خودخواهی باشه،انصاف از اونجا دوره!