شروع میکنم نامه رو بسم خدای که عاشق های دل شکسته رو آفرید ،
و با اسم منجی عالم بشریت من می نویسم نامه رو برای دل تنگم ، دلم که
عمریه که داره میگیره بهونه ، میخواد دل بکنه از این زمونه، توی فانوس روشن شب
تار، واسه این دل سر گشته بی یار ، دیگه وقتشه بارون
بباره بریزه رو سر شب و ستاره شبهای انتظار شبهای دل تنگ که میزنه به شیشه دلم
سنگ ، ای تو هستی این دل شکسته ی من نای نفسهای
خسته من که جرعه ناز نگاتم پنجره ی روبه خنده هاتم دیونه اون عظمت و اسم آشناتم
، ای یروز گل میکنه غنچه رویا اگه پا بذاری رو فرش
چشمام می شینه رو سرم سایه دستات ، می پیچه تو دلم عطر نفس هات ،خدا کی میرسه لحظه دیدار با امامم،دل از خواب قفس کی میشه بیدار،
هنوز منتظرتم خسته و بی تاب ،که شب گم بشه تو خنده مهتاب ، غصه آوارگی بغض همیشه موندنی گرفته قلب آدما رو، یک درد نانوشتنی
،باید بیای مهدی باید بیای دیگه نمونده فرصتی، قصه مهربونی هات شده دوباره خط
خطی، یک لقمه نون ،یکم نفس، یک جای خواب ،
بس شده برای خیلی ها، یک آرزو مثل هوس ، رد سیاه بی کسی تو سرنوشت آدما،
دیگه نمونده طاقتی ، حضرت عاشق ها بیا، دیگه وقتی
نمونده مهدی جان بیا
گلی که خشکیدچیدن نداره من مال خشکی و تو مال آبی حالا این نامه رو بخون ،شاید دیگه خیلی دیر باشه ،هنوز یک
بغض با سکوت فریاد تو گلومه شاید از خودت بپرسی کجام و در چه حالیم برای دلخوشیت میگم خوش باش
عزیزم عالیم اما حقیقت اینکه بدون تو شکسته ام ، تو مرز زندگی بدون تو نشسته ام شاید بپرسی از خودت چی
شد
کجا رفته صدام حق بهم بده که بعد از تو نخوام با دنیا راه بیام ،شاید از خودت بپرسی چی شد که بی نشون شدم برای
دلکندن ازت یه نصفه جون شدم