سلام، ای گل در غنچگی خود، پر پر!
بهشتِ خفته به گهواره، یا علی اصغر!
گلوی روشنِ ایمان! گلِ سپید شهود!
عزیز بود دلِ نازکت برای پدر
چه بی ملاحظه تیر و عطش رسید و گذشت
از آن گلوی زلال از آب نازک تر
هنوز، سنّ تو یک سال هم نبود و به تو،
رسید هدیه جشن تولّدی دیگر
تو یک بغل برفی، از بهشت باریده
به گاهواه آغوش تشنه مادر
چه زود آب شدی و چه زود پیوستی
ز تشنگی بیابان، به چشمه کوثر.