خورشید طوس
هنگامی که خورشید به گنبد طلایی سلطان ایران علی بن موسی الرضا می رسد چنان تلألویی آسمان را فرامی گیرد که انگار دو خورشید در آسمان و زمین نور افشانی می کند و من به فکر می روم که براستی کدام یک نورانی تر است آن که در آسمان است یا این که در زمین؟
خوب که می اندیشم تازه می فهمم که چرا خورشید از شرق طلوع میکند
آری خورشید هر روز از شرق طلوع می کند تا از نور وجودی سلطان طوس هستی بگیرد چرا که خورشید هم از خود نوری ندارد
یا علی بن موسی الرضا
ای خورشید طوس
نور حقیقی هستی شمایید و من خوب می دانم بی نور وجود شما هستی معنا نمی یافت
آقاجان
ای خورشید یگانه ی ایران زمین
دلم در سرمای زمستان روزگار یخ زده است
قندیل مصیبت ها و مشکلات بر دلم سنگینی می کند
تنم در بوران حوادث به لرزه افتاده و کورسوی امیدم رو به خاموشی نهاده
خورشید طوس
آقاجان
بتاب بر این دل یخ زده
بتاب تا از گرمای وجود شما باز هستی بگیرم
آقا جان
بر قطب شمال دلم بتاب ،صخره های یخ زده را ذوب کن ، تا کشتی زندگیم از پس این صخره ها عبور کرده ، بار دیگر در ساحل آرامش پهلو بگیرد
بتاب ای خورشید یگانه ی ایران زمین