غم امد که نا مهربانی کند برای دلم نوحه خوانی کند
تمام غزلهای سبز مرا درون خودش بایگانی کند
ترسم از این است یک روز باد بهار دلم را خزانی کند
چرا رفت و هرگز به یادش نبود از این خسته دل قدردانی کند؟
خلاصه بگویم نمی بخشمش مگر عشق پا در میانی کند.
در این روزهای زندگیم یاد گرفتم که فراموش کردن جزیی از دوست داشتن است
خنده تلخ ادما همیشه از دلخوشی نیست
گاهی شکستن دلی کمتر از ادم کشی نیست
گاهی دل اونقدر تنگ می شه که گریه هم کم میاره
یه حرف خیلی ساده هم گاهی چقدر غم میاره