سلام خدای خوبم...
امشب دوباره میخواهم بنویسم ....
بنویسم که چقدر دوستت دارم...
بنویسم که فقط تورو دارم...
بنویسم که
ازت ممنونم
ازت ممنونم خدا جووووووووونم
خدا جوونم حس غریبی دارم احساس می کنم در کنارمی ... حضورت را با تمام وجودم حس می کنم... تو منو می بینی ... نگام می کنی... کمکم می کنی ... من فقط تورو دارم .....تو همه ی وجود منی ....
من با تو هیچی کم ندارم... خدا جووونم تنهایی زندگی کردن خیلی سخته ... من از تنهایی بیزارم... ادما خیلی بد شدن... ادمای دور و روم تنها گذاشتن ... اما از اینکه تو جای همه ی ادمارو گرفتی خوشحالم... به جونم خودم خوشحاااااااااااااااااااااااااااااااالم......
خدایا تو به من همه چی دادی زیبایی ... اندام خوب ... اخلاق خوب ... دل مهربون از جنس مهربونی های خودت... من تو زندگی هرچی خواستم بهم دادی ... واسه همینه دور و وریام حسودی می کنن حالا یه چیز دیگه هم ازت میخام...
تورو جان ابوالفضل نه نگو ....
میخام بیام کنارت ... می ترسم خیلی ...
اما فکر کنم در کنار تو بودن خیلی باحاله ... تو بهترین خالق دنیایی ...
خیلی دووووووووووووووست دااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم
بی نهایت....
اندازه ی 10 تای بچگی....