پيام
+
نشستم روي سجادهات…تسبيحت را برداشتم…جاي انگشتان مردانهات را روي مهرههاي تسبيح حس کردم…بوييدمش…به چشم کشيدمش…کاش بودي..! کاش دستانت هميشه گرمابخش زندگي بود… پيراهنت را هر شب به تن ميکنم،و با خيالت به خواب ميروم…از قلب تو تا قلب من،زير آتش گلولههاي داغ جنگ،در آن بيماستان صحرائي،هيچ فاصلهاي نبود..!

تشنه...
92/4/4

محمدمهدي .ر
عطر بهار نارنج. :(
در انتظار آفتاب
@};-