جزتو
تو + عشق = زندگی
زندگی + تو = آرامش
من ـ تو = دیوونگی
عشق + دیوونگی = تو
زندگی ـ تو = مرگ
?قـــ?ـلــ?ـبــ?ـم ?
با وجود تو منظم است و ارام
بروی سینه ات سر میگذارمو
طپش های قلبم را با ضربان قلبت منظم میکنم
خدایا
هفت میلیارد نفر مالــ [تو]
اینــ یه نفر مالــه [من
زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم :
دوست داشتن تــو . . .
.
.
.
من خــــــــــوشبخــــت ترینم . . .
چـــون تــــــــو رو دارم . . .
تــــــویی که حتـــــی فکر کردن بهت . . .
قلبمـــــو گرم میکـــــنه . . .
تـــــو رو با همـــه دنیــــــا هم عوض نمیکنم . . .
هیـــــچوقت اینقــــــدر آرامش نداشتـــم
محبوب ِ قلبـــــم . . .
دوستــــــت دارم
قشنگ ترین صدای زندگی
تپش قلب توست
با شکوه ترین روز دنیا تولد توست
پس برای من بمان و بدان که
عاشقانه دوستت دارم
تو را به جان شقایق ها قسم
به تمام لاله های روئیده دردلهای عاشقان قسم
و به شکوه تمام لحظه های تنهایی
به قطره قطره ی خونی که به رگهایم جاریست
و به تمام وسعت دنیای خالی از کینه ای که برای خود ساخته ام
به شفافیت دنیای مملو ازعشق!
و به موجودیت گلهای سرخ !
به تمام آنانکه دوست داشتن را دوست دارند
و عشق را باورمی کنند
به آنهایی که گل عشق در وجودشان بارور است
و حتی به زمستان هم می شکفد !
به سجاده ای که همیشه عطر یاس از آن به مشام می رسد
و حتی به خودت قسم
به تویی که لحظه لحظه های خاطراتم را معنا می کنی
تویی که
تصویرگر زیبایی های زندگیم هستی
گل همیشه بهار من
به خودت قسم
که عاشقانه دوستت دارم و می پرستمت
همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد
زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم !
یکی را دوست دارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد !
یکی را دوست دارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست !
یکی را تا ابد دوست دارم او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است !
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است
برای من عزیزترین است !
بی بهانه دوستش دارم !
دوستت دارم
نمیدانم کجایی در وجودم نهفته شدی... در بین دستانم... در قلبم... در گوشه چشمانم... در آسمان ایمانم... در کجا نشسته ایی کنار ساحل آرامش من آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی در بی خوابی هایم در شبهایه بی قراریم... در متن تمام تنهاییم چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی در زیر پوست من چه لطیف میجهی... تو در فراسوی هر زمان در هر جای این مکان با منی... طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار تو خود منی... |