جزتو
به کجامینگری؟!
زندگی ثانیه ایست...
وسعت ثانیه رامیفهمی...؟!
هیچکس تنهانیست!
ماخداراداریم.
به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به اسمان نگاه کن کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست اشکهای تو را پاک می کند و دستهایت را صمیمانه می فشارد تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به اسمان نگاه کن و اگر باور داشته باشی می بینی ستاره ها هم با تو حرف میزنند باور کن که با او هرگز تنها نیستی هرگز فقط کافی است عاشقا نه به اسمان نگاه کنی
سلام خدای مهربون ...
امشب میخوام باهات حرف بزنم وازت کمک بخوام ...
میخوام دعا کنم و ازت کمک بخوام هرچند که تو خودت می دونی!
هیچ دردی بد تراز این نیست که نتونی حتی به زبون بیاری...
دردی که هر چقدر فریاد میزنی کسی نمیشنوه ..
چون خیلی بیصداست وفقط پژ واک آن درون سینه ات میپیچه ..
بله چه زجر آوره که درد رو درون سینه ات حبس کنی وشبها در تنهائی خودت بارون اشک بباری...
ای خدای مهربون یعنی ممکنه دلی رو که به تو توکل کرده بی جواب بذاری...
یعنی ممکنه دستهایی که پرازالتماس به سوی توبلند می شه ناامید کنی!
خدای من! گونه های پرازاشک...قلب شکسته... پاهای خسته... دستهای منتظر...
...خدایا به قدری به تونزدیکم که هرلحظه منتظر شنیدن صدایت هستم...
...حال که به تو نیاز دارم تنهایم نگذار...
خدا جون خیلی دوست دارم نمی دونم چه جوری بهت بگم که
خدا جون این آرزو مو براورده کن سعی می کنم آخرینش باشه
هزار بار همین حرفو زدیم اما بازم می ریم همین حرف رو تکرار
می کنیم و خدا دوباره با همون روی خوشش آرزو مو برآورده می کنه
بدون اینکه بگه بسه دیگه خسته شدم.
اما ما هیچ وقت قدرش رو نمی دونیم واقعا چرا ما با این که خدا
همیشه با روی خوش جواب دلمون رو میده بازم فراموشش می کنیم.
هیچ وقت از دهنومون یه تشکر خشک و خالی بیرون نمی یاد.
اما چرا ما بعد ازا ین که خدا جواب خواسته هامون و میده یکی
دیگه رو توی دلمون به جاش میزاریم.وتا دوباره دچار مشکلی نشویم
به سراغش نمی ریم. ولی خدا با همه ی این بی مهری های ما. بازم
همیشه مارو دوست داره وهیچ وقت مارو یادش نمی ره .
امیدوارم تا دیر نشده خدا رو یادمون بیاد
سلام خدای مهربون ...
امشب میخوام باهات حرف بزنم وازت کمک بخوام ...
میخوام دعا کنم و ازت کمک بخوام هرچند که تو خودت می دونی!
هیچ دردی بد تراز این نیست که نتونی حتی به زبون بیاری...
دردی که هر چقدر فریاد میزنی کسی نمیشنوه ..
چون خیلی بیصداست وفقط پژ واک آن درون سینه ات میپیچه ..
بله چه زجر آوره که درد رو درون سینه ات حبس کنی وشبها در تنهائی خودت بارون اشک بباری...
ای خدای مهربون یعنی ممکنه دلی رو که به تو توکل کرده بی جواب بذاری...
یعنی ممکنه دستهایی که پرازالتماس به سوی توبلند می شه ناامید کنی!
خدای من! گونه های پرازاشک...قلب شکسته... پاهای خسته... دستهای منتظر...
...خدایا به قدری به تونزدیکم که هرلحظه منتظر شنیدن صدایت هستم...
...حال که به تو نیاز دارم تنهایم نگذار...
خدا جون خیلی دوست دارم نمی دونم چه جوری بهت بگم که
خدا جون این آرزو مو براورده کن سعی می کنم آخرینش باشه
هزار بار همین حرفو زدیم اما بازم می ریم همین حرف رو تکرار
می کنیم و خدا دوباره با همون روی خوشش آرزو مو برآورده می کنه
بدون اینکه بگه بسه دیگه خسته شدم.
اما ما هیچ وقت قدرش رو نمی دونیم واقعا چرا ما با این که خدا
همیشه با روی خوش جواب دلمون رو میده بازم فراموشش می کنیم.
هیچ وقت از دهنومون یه تشکر خشک و خالی بیرون نمی یاد.
اما چرا ما بعد ازا ین که خدا جواب خواسته هامون و میده یکی
دیگه رو توی دلمون به جاش میزاریم.وتا دوباره دچار مشکلی نشویم
به سراغش نمی ریم. ولی خدا با همه ی این بی مهری های ما. بازم
همیشه مارو دوست داره وهیچ وقت مارو یادش نمی ره .
امیدوارم تا دیر نشده خدا رو یادمون بیاد
اما مهم نیست ، همین کافی ست
که تو همه چیز را می بینی و من تو را
خدایا در این دنیا، پیوسته در معرض نابودی ، هلاک و مرگ هستم
در دل می گویم :
خدا یا تو به خاطر بندگانت معجزات بی شماری می کنی،
پس به نجات من هم بیا
مرا موهبت آن بخش
که در تو زندگی کنم
پیش بروم و نفس گسیخته را بکشم
مباد که از یاد ببرم
تو پناه و آسایش من هستی
با دستی دامن تو را می گیرم
و با دست دیگر به تهیدستان و درد مندان یاری می رسانم
مرا در اوقات تنهایی و نیازمندی تنها مگذار
ای رحیم و بخشنده !
مرا دریاب!
خدای رحیم و رحمان! خدای خوب و مهربان خدای صبور و بی نیاز! خدایی که مظهر قدرت، عزت، شرافت و پاکی ها هستی! تو را فقط، فقط به خودت، تو را به بی کرانی دریاهایت، تو را به عظمت کوههایت، به مخلوقاتت، به آفرینش پدیده هایت، و فقط به نام زیبای الله ات که مظهر همه چیز است قسم میدهیم، که کمکمان کن تا دستگیر بندگانت |
حمد مخصوص خدایی ست که شفایمان داد بعد از آنکه مریض شدیم
مریض عشق تو هستم دوا نمی خواهم
تو درد داده ایم من شفا نمی خواهم
اگر چه غرق نیازم ولی خدا داند
که جز سلامت تو در دعا نمی خواهم
کنون که رو زده ام من به صاحت لطفت
مگو که غرق گناهی تو را نمی خواهم
شبــهایم پــُــر شــده از خواب هایی کـ در بیــداری انتظارش را دارم
می دانــی بیا بنشین اینجــا تا برایت کمــی دَردُ دل کنم ...
نکنـــد نیاییُ من اینجــا از غصه دلتنگــی ِ نیامدنت
بمیـــرم ؟!!!
تو تعبیـــر ِ خواب بلــدی دلکــــم ؟
بیــا تعبیـــر کن کـ تا تو فاصلــه ایی نمــانده
بیــا و دلخــوشیم را برایم به باور تبدیل کن
فقط بیـــا
بودنتـــ را می خواهم ... "
آقا یه جمعه دیگه هم گذشت ونیومدی،یه عمر دیگه از یارات گذشت و نیومدی،آخه آقا به چه زبون بگم منتظرات منتظرن تو ول کن اونایی که...آقا دوراهی بدیه!!!احتیاج به یه راهنما داریم...آقا دیگه معلوم نیس دلامون کدوم وریه... تو یه روز،هم دلمون واست تنگ میشه هم کاری میکنیم که ظهورت عقب بیوفته و خنده رو لبات خشک شه!!!آقا شرمنده ولی خودمونم نمیخوایم...آقا بیا و حداقل من و امثال من ها رو به صراط المستقیمی که وعدشو دادی ببری ببر...نمیدونم تو این دنیا درست چیه؛خطا چیه...خیلیا میگن این کار خوبه خیلیا میگن بده..منم فقط به تو رو میکنم و از زمونه شکایت...توهم فقط دعام میکنی تا شاید به درجه ای برسم که مصیبت ها رو گنج و آسودگی هارا رنج بدونم....آقا روا نیس عمو زادتون رو ول کنین...روا نیس منو به بدی هام واگذار کنین...روا نیس که بی شما ذره ذره آب شم و شمام به یادم نیارین کیم...نسبم چیه مرامم مرام کیه و....شایدم اینقدر بدی بهتون کردم و فراموش،که دیگه منو عمو زادتون نمیدونید...نه!ازکرامتتون بعید که منو تنها بذارین...ای تنها ترین سرور ...بیا تا روشن شود آفاق در درخشش چشمانت...