سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جزتو

CUP0013610 - sleeping baby

خدایا تو خیلی خوبی

یکی از خوبیات اینه که عجول و فراموشکار بودن بنده‌هات رو بارها و بارها تحمل می‌کنی و باز یادشون می‌آری که کنارشون هستی و رها کردنی در کار نیست.

من بارها و بارها تو این وبلاگ از تلاش خودم برای درک معنای توکل و مرز واقعی بین توکل و حرکت و بدست‌گیری کارها توسط خود آدم نوشته‌ام. اما الان دارم از لحظاتی می‌گم که نمی‌دونی باید چیکار کنی و واقعا می‌مونی تو گِل و بعد بدون شلوغ پلوغ کردن و توی سکوت و از ته ته دل کارا رو می‌سپاری به خودش و می‌گی خداجون کار کار خودته. کمکم کن.

و بعد می‌بینی که کارا چطور به زیبایی درست می‌شن. مثل یه نسیم آروم و آروم ولی موثر.

...

یکی از چیزایی که این چند وقته تجربه کرده‌ام اینه که اون شلوغ نکردن و به هم نریختن و یه‌جور غم نهفته داشتن، خیلی تو جواب گرفتن (یا بهتر بگم درک و شنیدن جوابی که خدا بهت می‌ده) موثره.


سلام خدا جون حالت خوبه چه میکنی ؟ من که خیلی کم آوردم وقتی دستم به جایی بند نیست چیکار کنم؟

راستی خدا اونجا که هستی هوا خوبه

؟اینجا من سردمه انگار یخ بستم هر کاری میکنم  گرمم نمیشه دوست دارم برم سفر پیش تو که نمیشه اما ....

.امروز خیلی بهت فکر کردم غصه دارم تو این دنیا فقط تو منو دوس داری

تو هم یه مدته پیدات نیست نه سلامی نه پیامی نه حتی یه میس کال حداقل بیا به خوابم من بنده خوبی نیستم

اما از دیدنت خوشحال میشم  .

خدا جون میشه بیام نزدیکتر مثلا روی اون تیکه ابر بشینم برات درد ودل کنم قول میدم حرف بد نزنم .

خدایا انصافتو شکر تو که اینقدر نزدیکی چرا تو گوشم نمیزنی ؟

چرا هولم نمیدی بیفتم دیگه پانشم

؟من دیگه طاقت ندارم توکل میکنم یه جور توکل نمیکنم

یه جور خدایا من باور ندارم که هر کی رو بیشتر دوس داشته باشی

بیشتر عذابش میدی مگه میشه عشقتو بنده تو پاره ای از وجودتو زجر بدی بعد بگی دوسش داشتم

مگه میشه ناله های منو ببینی وراحت بی خیالی کنی ؟

خدایا نگو که میشه من طاقت بی مهری از طرف تو رو ندارم 

خدایا اگه بدم غلط کردم اگه خوبم غلط کردم من فقط تو رو میخوام خدایا دیوونتم بیا منو ببر ..

..خدا جون مگه من چیکار کردم که باهام قهری؟

چرا زندگی اینقدر تلخه؟

یادش بخیر بچه که بودم فکر میکردم تو رو ابرایی بزرگ شدم

قد کشیدم هنوزم فکر میکنم تو رو ابرایی خدایا تنهام نزار دوست دارم

خدایا اون شبای تنهایی که داشتم دق میکردم سرم تو بقل تو بود تو نذاشتی دق کنم 

خدایا من با تو عالمی داشتم با تو از همه چی میگذشتم خدایا برگرد به من من بدون تو نمیتونم

خدایا بچه بودم بیشتر دوسم داشتی تا گریه میکردم میومدی

میگفتی فرشته من گریه نکن اینم میگذره تحمل کن تو خیلی به من نزدیکی 

خدایا بچگی هامو یادته ؟نوجوونیمو ؟خدایا چرا زندگی اینقدر تلخه؟

برای به تو رسیدن چقدر باید صبر کنم؟

خدایا من این زندگی رو انتخاب نکردم خودت میدونی

خدایا نزار ذوب شم نزار به این نتیجه برسم که خیلی تنهام تو که هستی چرا باید از درد تنهایی بنالم؟

خدایا هرگز حدیث حاضر وغایب شنیده ای؟
من در میان جمع ودلم جای دیگر است خدایا حواسم پیش تو  هست حواست به من هست؟خدا جون دوست دارم تنهام نزار.........