روزها، وقتی سجاده ات را پهن می کنی، به آسمان خیره می شوی تا منتظر کمر خمیده و نورانی ماه شوی، کتاب دعایت را ورق می زنی و می بینی که جای جای آن رحمت خداوند گسترانیده شده است. خداوند به تو می گوید گناهانت را می آمرزم، اگر چه به تعداد قطرات باران و برگ درختان و کف دریاها باشد.
جای دیگر، تو را صدا می زند و بشارت می دهد که نجات یافتی؛ از هر شدت و سختی. گویی این جواب همان نمازیست که خواندی.
آری، رمضان، لحظه لحظه اش رحمت خداوند است.
به خدا قسم، خداوند از مردم جز دو خصلت و خوی نخواسته: به نعمت ها اعتراف کنند که برای ایشان می افزاید، و به گناهان اقرار نمایند که آنها را می آمرزد. " حضرت امام محمد باقر(ع)"
خدایا! گناهان روزمره ی مرا ببخش.
بار خدایا! از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله:
1. از این که حسد کردم.
2. از این که تظاهر به دانستنی کردم در حالی که اصلا نمی دانستم.
3. از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.
4. از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم.
5. از این که مالی را که به تو تعلق داشت، از آن خودم حساب کردم.
6. از این که مرگ را فراموش کردم.
7. از این که قاه قاه خندیدم و سختی آخرت را فراموش کردم.
8. از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.
9. از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.
10. از این که برای دوستم آرزوی کفر کردم که ایمانم نمایان تر شود.
11. از این که به کسی دروغ گفتم، در صورتی که آن جا حق این بوده است که راست بگویم.
12. از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.
13. از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از آن که خود خنده دار تر از همه هستم.
14. از این که چشمم گاه به ناپاکی آلوده شد.
15. از این که زبانم گفت بفرمایید؛ ولی دلم گفت نفرمایید.
16. از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری.
17. از این که غیبت دوستم را کردند و من از ته قلب خوشحال شدم.
18. از این که شکر نعمت را به جا نیاوردم و دلم می خواست کاش زیباتر و غنی تر بودم.
19. از این که نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم.
20. از این که فراموش کردم باید خداگونه شوم، بلکه دوست داشتم کاری بکنم که شبیه دیگری بشوم.
21. از این که "شاید امروز آخرین روز عمر من باشد " را در کارهایم دخالت ندادم.
22. از این که حجاب چشم، گوش، دست و پا و دل را فراموش کردم.
23. از این که روزه خواری کردم.
24. از این که حرفی را به کنایه یا طعنه و یا زخم زبان زدم.
25. از این که برای کسی از روی کینه، دعای بد یا نفرین کردم.
26. از این که از هنر یا استعداد "فی سبیل الله " استفاده نکردم.
27. از این که مقامی به دست آوردم و دامنگیر غرور شدم.
28. از این که تعهد کردم که مواظب اعمالم باشم، ولی نشدم.
29. از این که در سختی ها ابتدا به مادیات متوسل شدم نه به "خدا "
30. از این که چیزی بلد نبودم و از سوال کردن آن عار داشتم.
"گناهان (مانند) درد و بیماری اند و دوای آنها طلب آمرزش از خداست و شفا و بهبودی موقعی است که دیگر به سوی گناه بازگشت نشود." امام علی (ع)